English | Persian
  امروز: جمعه ٩ فروردین ١٤٠٣  
وبلاگ  |  زندگینامه  |  پیشینه کاری   |  پروژه کیش   |  دیدگاهها   |  فعالیتهای فرهنگی اجتماعی   وب سایت   لینک ها
 
     سازگاري ايراني 89/02/11

  چاپ بیستم کتاب  " چرا در مانده ایم "  جامعه شناسی خودمانی نوشته حسن نراقی را می خواندم به صفحه ۲۳ رسیدم که یادی از کتاب "سازگاری ایرانی" نوشته روانشاد مهندس بازرگان شده بود که به خلاصه این اثر ارزشمند دست یافتم - حیفم آمد خواندن آن را حتی اگر آن را قبلاً نیز خوانده اید دریغ کنم، نوشته ای که  نزدیک به ۵۰سال قبل (سازگاري ايراني، 1343، شركت سهامي انتشار (م.آ.4) باز می گردد. 

         ... خیلی از درس خوانده ها تقصر نابسامانیها و عقب افتادگیها را بگردن امثال اسکندر، حمله اعراب، چنیگیز،تیمور و بالاخره سیاست خارجی و استعمار قرن اخیر که تماما از خارج وارد شده است، می اندازند. در قدیم نیز پای قسمت و تقدیر یا فلک غدار را پیش می کشیدند. در حالی که حوادث و عوامل خارجی،چه آسمانی و چه انسانی، اولا برای همه ملت های دنیا بوده و هست و ثانیا با قبول اینکه موثر است تازه یکطرف قضیه را تشکیل می دهد. طرف دیگر قضیه که از تقابل و ترکیب یا عکس العمل آن با طرف اول، سرنوشت شخص یا ملت را تعیین می نماید، خود مردم اند.
هر کس تحت تاثیر رفیق خود واقع میشود و دیر یا زود و کم یا زیاد، خلق و خوی او را می گیرد. در اینجا منظور ما از رفیق به معنای اعم کلمه است. خواه پدر و مادر باشد خواه معلم، محیط، واعظ، دوست، همکار، کتاب و حتی مقررات و آداب که مصاحبت معنوی با انسان دارند. در حقیقت حضور و نفوذ این همنشین است که بتدریج نظر و روش ما را عوض میکند.اما آن مصاحب و همنشینی که با هر شخص، بیش از هر کس و هر چیز دیگر همراه و همدم است، معاش یا شغل او می باشد. ما با مشغله ای که تامین زندگیمان را می کند از هر رفیق هم صحبت تر بوده، از هر مسئله و مطالبه ای بیشتر روی آن فکر و عمل میکنیم و از هر استاد یا رهبر و مرادی  بیشتر در صدد هستیم جلب رضا و اجرای فرمانش را بکنیم. قسمت اعظم ساعات شبانه روز و حتی استراحت و خواب ما، با فکر و ذکر مشغله معاش یعنی طریق و تدبیر نان در آوردن و تامین کردن نیازمندیهای دیگرمان و یا هوسهایمان می گذرد.
عمر گرانمایه در این صرف شد
                                                      تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
برای چنین یار دسته اول و سوگلی حاضریم خود را بهر صورت و سیرت که دلخواه اوست در آوریم و هر نقشی بزنیم تا حداکثر درآمد(یا در غالب موارد یک قوت لایموت)را بدست آوریم و گلیم زندگی خود را از آب بیرون بکشیم.
هر قدر هم که اهل ذوق یا معنی باشیم،بالاخره مسئله زندگی و مادیات طوق اسارتی است که بگردن همه افتاده و رهایی از آن ممکن نیست. حداکثر ادعائی که یک شخص با هدف و اراده می تواند بکند این است که جمع بین آن دو را تامین نماید. یعنی در هر حال، فراغ و فراز از معاش بطور کلی و عمومی امکان پذیر نیست.
اتفاقا توجه و تمرکز سایر برنامه های زندگی مانند تعلیم، تربیت،تمدن،حکومت، دیانت(در مفهوم دنیایی آن) سر از معاش در می آورد.
آندره زیگفرید در باب انگلیسیها چنین می نویسد « در نظر ایشان  تنها راه حلهائی که می توان به آنها رسید، جنبه موقتی دارد و باید پیوسته در آنها دستکاری شود. هنگامی که مسافرت با کشتی های بادی صورت می گرفت، وضع کشتی و جهت آن و شکل بستن بادبانها را، با جهت بادها و جریانهایی که دائما در تغییر بود منظم می کردند و این کار پیوسته ادامه داشت، یعنی همیشه با وضع موجود، منطبق و سازگار می کردند، فرد انگلیسی در زندگی، و بالخاصه در زندگی سیاسی همچون دریانوردی عمل می کند: در محیط ناپایدار رشد می کند. و این ناپایداری را همچون واقعیتی می پذیرد که تغییر آن ممکن نیست و اعتراض کردن به آن کار بی حاصلی است. در این طرز تصور انگلیسی تنها نیست، چینیان از مدتها پیش چنین درسی را آموخته بودند،و ایتالیائیها نیز چنین اند»
بنا بر این کشف مسئله روحیه ایرانیها یا حل معادله روح ملی منتهی و منجر به جواب یابی برای دو سئوال یا دو فتح باب ذیل می شود:
1- اجداد اولیه ما که پا بسرزمین ایران گذاشتند و نطفه های ما را منعقد ساختند، چگونه مردمی بودند؟
2- اجداد بعدی ما تا برسد به پدر و مادر و به خود ما، از چه راه نان میخورده اند و در این محیط و اجتماع،زندگی را چگونه میتوانسته اند بگذرانند و بالاخره روزگار چه بسرشان آورده است؟
چنین یاد گرفته ایم که ما ایرانیها از فرزندان ماد و پارس هستیم. از آریائیهائی که از شمال شرق راه افتاده، قسمتی از شبه جزیره هندوستان را اشغال کرده، تیره هایی در پیشروی به مغرب،بفلات ایران سرازیر شده اند(یا صعود کرده اند) و با عموزادگانی که راه آسیای صغیر را پیش گرفته، بعدا بعضی از آنها وارد یونان گشته و برخی در ایتالیاو اروپا رحل اقامت انداخته اند، خداحافظی کرده اند.
در مقایسه با خشونت و تجاوزگری که سامیان چون کلده و آشور و بعدا اعراب اموی و عباسی یا زردپوستانی چون مغول و تاتار داشته اند، نژاد آرین و ایرانیها به دیده مورخین بعنوان اهل تمدن و تفاهم شناخته شده اند. مینویسند بعد از تاخت و تازهای وحشتناک آشوریها، امپراتوری هخامنشی یک دوران نظم و صلح برای دنیا بود. پدران ما که زیر سازی وجودمان از آنهاست،وقتی اقتدار و تسلط داشتند،کمتر به تجاوز و تخریب می پرداختندو برای اقوامی که در تسخیرشان بود، چیزی بیش از حق حیات قائل می شدند. وقتی هم مورد تجاوز و تسلط قرار می گرفتند، خوشبختانه(یا بدبختانه)تمایل فوری به تسلیم و تداخل نشان میدادند 
بیشتر مشاهیر و بزرگان ایران اهل روستا یا شهرهای کوچک بوده اند. باید بگوئیم که ایران و ایرانی از کشاورزی  بر خاسته است. شهر نشینی اصالت و نقش مثبتی نداشته است. حال یا ایرانی برای شهرنشینی و تمدن آمادگی و استعداد کافی نداشته، در این گرداب منقرض و مستهلک میشده است و یا شرائط اجتماعی شهرهای ما، آدم نگاهدار و آدم پرور نبوده، حکم قبرستانی را داشته است.
فلات ایران اگر- بفراخور جمعیت خود- مناطق مساعد برای زندگی کشاورزی بوده است در عوض برای فعالیت های معاشی دیگر خیلی مناسب نبوده است. صحرای سوزان عربستان با خشکی و بیحاصلی خود اجازه عملی جز بیابان گردی با شتر و چادرنشینی نمیداده است.شبه جزیره کوهستانی یونان یا ساحل فنیقیه، استعداد زراعتی چندان نداشته است، ولی در عوض مردم را از آن همه شیارها و شکافهای ساحلی روانه دریای بیکران مینموده است تا در جستجوی زندگی، به تجارت یا به تصرف جزایرو سواحل پرداخته و پایه های استعمار امروزی را بکوبند.
نتایج روحی و اجتماعی زندگی زراعتی ما:
- بردباری: مواجه شدن با بادهای غبارآلود داغ تابستان یا سرد زمستان در زیر برف و بوران، و سرو کار داشتن با درخت و حیوان، یک قوم کشاورز را صاحب تحمل و پر مقاومت می نماید.
-   شلختگی: بخاطر نوع کار
- وارهایی: بر خلاف صنعتگر و تاجر(که درآمد آنها تا حدود زیادی بستگی بمقدار کار و بدرجه تلاش و تفکرشان دارد، و اگر فی المثل کفاشی بخود فشار آورد و به جای 2 جفت کفش 3 جفت بدوزد، عایدیش 5/1 برابر می شود و تاجر هر قدر در بازاریابی، کالاشناسی، سرمایه گذاری و جنس رسانس همت و دقت بیشتر بخرج دهد، سودش افزون خواهد شد) یک باغدار یا صیفی کار خیلی بیش از آنچه دست و مغز خود را در میزان محصول و سرنوشت خویش منعکس و موثر ببیند، عوامل جوی و ایادی طبیعت یا خلقت را، که خیلی قاهر و قوی تر از او هستند، بچشم می بیند. یک سال ممکن است جان کنده، حداکثر بیل زده، علف چینی و آبیاری و سایر عملیات را با منتهای وجدان انجام داده، نخبه ترین بذر و مناسب ترین کود را بکار برده باشد، ولی یک سرمای بعد از سیزده عید یا یک باد طولانی و باران بیموقع آخر تابستان، همه زحمات و امیدهایش را هدر بدهد.
- نوسانهای زندگی: نوسانهای دامنه دار تناوبی سالیانه و فصلی، بنحو دیگری قدرت تحمل و اجبار سازش با شرایط متضاد را در کشاورز افزایش می دهد.
- زمینگیری: به علت وابستگی به زمین و زراعت و دامپروری
- تک زیستی: وابستگی به آب، قنات و کشاورزی

اکنون شرایط تا حدود زیادی چه در وجه مثبت چه منفی تغییر نموده است.همینقدر که بفهمییم و قبول کنیم که یکی از دردهای مزمن و عمیق ما که درهای امنیت و سلامت و آقائی و سعادت را برویمان بسته است، خصلت خودبینی و زندگی فردی است و باید بجبران جریانهای چندین هزار ساله به تجمع های عملی و تمرین های همکاری و انضباط در شئون مختلف زندگی پرداخته، وظیفه دینی و انسانی و ملی خود بدانیم که با وجود مشکلات و ناراحتی ها و بر خلاف گذشته، اعمالی را که عادت و اصرار داشتیم بصورت فردی و شخصی انجام دهیم با همفکری و همکاری یکدیگر پیش ببریم، چنین توجه و تمرینی، انقلاب عظیمی در حیات ملی مان بوجود خواهد آورد.
طبیعی است که تا ایمان و علاقه بیک هدف مشترک اعلی نباشد و افراد تن به گذشت از منافع و اغراض خصوصی ندهند، پیشروی دسته جمعی و پیروزی در طول زمان و مکان فراهم نخواهد گشت. اتفاقا در دنیا، انگلیسیها بیش از هر ملت دیگر برخوردار از خونسردی در مقاومت های طولانی و عادت به زمینه سازیها و تدارکات مدت دار هستند .سر پیروزیهای عظیم تاریخی آنها چه در جنگ های نظامی و چه در رقابتهای اقتصادی و سیاسی، روی همین صبر و پشتکار و بحساب گرفتن زمان است. ما بلعکس شاید عجولترین مردم دنیا باشیم و بهمین دلیل کاری بدست خویش از پیش نمی بریم و احزاب اصلاحی و انقلابی ما تماما شکست می خورند. چون انتظار دارند از راه هیاهوو تظاهر با تشکیلات زودرس و اقدامات مختصر و با انقلاب سطحی  در اثر چهار تا میتینگ و اعلامیه یا چند شماره روزنامه و حداکثر یکی دو تا اعتصاب بازار و دو تا تیر خالی کردن، مملکت زیر و بر شده ، بلافاصله از "تیغستان"، "گلستان" سر درآورد!
اگر امکان جنبش و راه نجاتی باشد تنها در حرکات ملایم منظم و کوچک است که وقتی در تعداد و تکرار زیاد ضرب شد و در زمان وسیع، در جهت واحدی گسترش و پیشروی یافت، از نتیجه آن یک انتقال محسوس و مثبت در خواهد آمد.
آنها که اعتقاد به حقیقت و ابدیت دارند قاعدتا نباید چنین فکر کنند.کسانیکه سطح دیدشان برتر از خودبینی و قصدشان بیشتر از بهره برداری خصوصی در مدت عمر شخصی است، برای هدفهای عمومی جاویدان کار میکنند و در حساب آینده جهان  اثر و پاداش می طلبند. دیر یا زود رسیدن بمقصود و بچشم خود ندیدن یا زنده و مرده بودن برایشان فرق چندانی ندارد. خواهان حق و همگام با حق خواهان بوده و اعمال خود را در هر حال موثر و ماجور میدانند.


 
نظرها

   . ،   .89/02/11
…. ضمنا نباید فراموش کرد که روح ایرانی چندان خالص و الهی و استوار بر پایه های محکم تقوی و حق پرستی نبوده است. در اشعار فارسی اسم خدا را زیاد می بینیم و همین طور در همان ابیات اسم می و معشوق را … در شدید ترین دوران های تقدس و تشیع و در دربارهای صفویه و قاجاریه به حد اکثر شرابخواری و زن بازی و عیاشی بر می خوریم . رفتاری که صفویه با مردم و حتی به افراد خاندان خود می کردند بی سابقه بوده است … و البته خود را مروج تشیع و مخلص آستان ولایت می دانستند. پیاده از اصفهان تا مشهد می رفتند و گنبد و بارگاه تعمیر می کردند مرحوم مجلسی را وسیله دادند که آن دریای عظیم مجموعه روایات و اخبار را جمع کند … ولی در مجلسشان به نوشته ی مورخین و به شهادت گچ بری ها و نقاشی های موجود به جای گیلاس قدح شراب خورانده می شد و شبهای جشن یک بازار قیصریه را با چراغانی و شراب و شیرینی پر از زن های مطرب طناز اختصاصا برای شاه قرق می کردند . این دوگانگی روح ایرانی یا جمع بین دیانت و معصیت را شاید هیچ …..

سر بقای سه هزار ساله ی ایران :
وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو شود و تا آخرین نفس بجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختی و مخالفت نکند بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد و اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه ی گرم تر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عباسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند در مدح سلا طین ترک چون سلطان محمود غزنوی آب دارترین قصاید را بگوید غلام حلقه به گوش چنگیز و تیمور و خدمت گزار و وزیر فرزندانش گردد یعنی هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر کس و نا کس تعظیم و خدمت کند دلیل ندارد که نقش ونام چنین مردم از صفحه روزگار برداشته شود . یک دنده و اصولی هستند که در برابرمخالف و متجاوز می ایستند و به جنگش می روند یا پیروز می شوند و یا احیانا شکست می خورند و وقتی شکست خوردند حریف چون زمینه ی سازگاری نمی بیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو می شود از پا درشان می آورد و نابودشان می کند .
در محله ی مغول دیدیم که شرق و شمال به علت مختصر مقاومت با خاک یکسان شد ولی امرای فارس تسلیم شدند و سالم ماندند.




   احمد شیرازی ،   کیش.89/02/11
اين دود سيه فام كه از بـــام وطـــــن خاســـت از ماست كه بر ماست

وين شعله ي سوزان كه برآمد زچپ و راست از ماست كه بر ماست

جان گر به لب ما رسد، از غيــــــر نناليــــــم با كس نسگاليم

از حويش بناليم كه جان سخن ايـــن جاســـت از ماست كه بر ماست

ما كهنــه چناريـــم كه از باد نناليـــم بر خاك بباليم

ليكن چه كنيم، آتـــــش مـــــا در شكــم ماست از ماست كه بر ماست

اسلام گر امروز چنين زار و ضعيف اســـت زين قوم شريف است

نه جرم زعيسي، نه تعـــدي ز كليســــاســـت از ماست كه بر ماست

گوييم كه بيدار شديم! اين چــه خيالـــي ســت بيداري ما چيست؟

بيماري طفلي است كه محتاج به لالايي است از ماست كه بر ماست



ملك الشعراي بهار




   فرشته ،   امریکا آستین89/02/11
ز ايران و از ترك و از تازيـان نژادي پديد آيــد انــدر ميـــان

نه دهقان‌، نه ترك، نه تازي بود سخن ها به كردار بازي بـــود

همـه گنج ها زيـر دامــان نهنـــد بكوشند و كوشش به دشمن دهند

به گيتـي كسـي را نمانــد وفـــــا روان و زبان ها شود پر جفا

بريزند خون از پي خواستــــــه شود روزگار بـــد آراستـــــــه

زيان كسان از پــي سود خويش بجويند ودين اندر آرند پيــــش




   فرهاد ،   ونکور89/02/11
جواهر لعل نهرو از گاندي چنين تعريف ميكند :

به تصور من از بين تمام صفات انساني و بالاي گاندي دو صفت يعني بيزاري از ترس ، و نفرت از انتقام وكينه توزي چشم گير تر از ساير صفات اوست . من هيچ صفتي را براي يك انسان و يا " يك ملت " بدتر و ناپسند تر از آن دو نميدانم . اين دو صفت اثرات فراواني در سرنوشت نسل هاي گذشته از خود بجاي گذاشته است .



نكوهش مكن چرخ نيلوفري را برون كن ز سر باد خيره سري را

بري دان زافغان ، چرخ برين را نكوهش نشايد زدانش ، بري را

چو تو خود كني اختر خويش بد مدار از فلك ، چشم نيك اختري را

ناصر خسرو




   . ،   .89/02/11
مـــا ملامت گـــر عيب دگرانيــم در هم افتاده و از هــــــم نگرانيــــم

اديب الملك فراهاني




   رحمت اله ،   ایزدی89/02/11
به شدت پرتوقع هستيم، از خانواده مان،از دوستانمان، از دولتمان، و خلاصه از همه و همه از جمله خودمان؛ به طور كلي طلبكار هستيم و طبيعي است چون اين توقعاتمان به صورت دلخواه هرگز برآورده نمي شود نا رضايتي پي آمد قطعي آن مي شود؛ و اين است كه مي بينيم با جامعه اي سر و كار داريم كه كمتر لبخند رضايت را حاضر است بر لبانش بنشاند.



اگر عادت كنيم توقعاتمان را در حدي معقول نگاه داريم، آيا رنجش هايمان را كاهش و رضايتمندي هايمان را در زندگي افزايش نخواهيم داد.



ما بايد تكليف را با خودمان روشن كنيم كه با چه امكاناتي به دنبال چه اهدافي هستيم.

دروغ مايه زايش تمامي فسادها است.



قضاوت هايمان كلي است و اجزاي تشكيل دهنده كل درآن دخالت ندارد.



احساس مي كنم

در بدترين دقايق اين شام مرگ زاي

چندين هزار چشمه ي خورشيد

در دلــم

مي جوشد از يقين.

احساس مي كنم

در هر كنار و گوشه ي اين شوره زاريأس

چندين هزار جنگل شاداب

ناگهان

مي رويد از زمين.



احمد شاملو




   فیروزآبادی ،   کرمان89/02/14
جناب آقای یزدان پناه
با سلام و احترام
من خبرنگار هفته نامه ی استقامت هستم. استقامت هفته نامه ی محلی استان کرمان است که با نگاهی بومی به اقتصاد و جامعه ی استان کرمان می پردازد. با این توضیح که رویکرد غالب این نشریه اقتصادی است . علاقمندم با جنابعالی در خصوص اجرای طرح دهکده ی جهانگردی در استان کرمان گفت وگو کنم و البته چالش های پیش روی صنعت گردشگری در استان.
سپاسگزار می شوم اگر فرصتی را فرهم آورید که من بتوانم با شما مصاحبه ی تلفنی داشته باشم.( با این توضیح که شماره تماسی از شما ندارم)
با تشکر
محبوبه فیروزآبادی



   ارباب ،   کیش89/02/16
زنان زیبا برای سلامت مردان مضر هستند
علمی و فرهنگی - علمی و فرهنگی
سه شنبه, 14 ارديبهشت 1389 11:28
ایران اکونومیست: دانشمندان اعلام کردند ملاقات با یک زن زیبا می‌تواند برای سلامت شما مضر باشد.

نتایج یک تحقیق در دانشگاه والنسیا نشان می‌دهد که ملاقات با یک زن زیبا باعث افزایش هورمون استرس موسوم به کورتیزول در بدن انسان می‌شود.
این هورمون تحت تاثیر استرس‌های فیزیکی و روانی در بدن انسان تولید می‌شود که می تواند در نهایت منجر به بیماری‌های قلبی شود.
برای بررسی این موضوع ، محققان از 84 دانش‌آموز مذکر خواستند که هر کدام در یک اتاق نشسته و مشغول حل یک پازل شوند.در این اتاق دو غریبه که یک مرد و یک زن هم بودند نشسته بودند.
دانشمندان متوجه شدند زمانی که فرد غریبه مذکر اتاق را ترک می‌کند و دو مرد در کنار یکدیگر باقی می‌مانند میزان هورمون استرس آ‌ن‌ها تغییری نمی کند ، اما زمانی که فرد مذکر اتاق را ترک می‌کند ، میزان هورمون استرس در شخص افزایش پیدا می‌کند.
کورتیزول در دوزهای کوچک می‌تواند تاثیرات مثبتی در بدن داشته باشد و میزان هوشیاری و سلامت کلی بدن را افزایش دهد .اما در صورتی که این هورمون به طور مداوم در بدن انسان باشد می‌تواند منجر به بروز بیماری‌های پزشکی مانند بیماری‌های قلبی ، دیابت و فشار خون بالا شود.
قربان همه زنان زیبا
مسعود 16 - 2 - 1389



   کسری ،   کیش89/02/16
سلام به دوستان
بگم؟ بگم ؟ بگم ؟ من فکر کنم خوب باشه حالا میگم
من امروز تو اخبار شنیدم که رییس جمهور منصوبمان به عده ای فرمودند باید تسهیلاتی ارائه داد تا مردم از تهران خارج شوند زیرا اگر زبانش لال در تهران اتفاقی بیفتد نمیتوانند مارا جمع کنند.و من با خود اندیشیدم که اگر زبانش لال اتفاقی بیفتد ما خودمان منها شده ایم دیگر چه نیازی است کسی بیاید تازه مارا جمع نماید؟

ایشان در ادامه اضافه کردند!(با لحن جناب حیاتی)به موقع از ما خواهش خواهند کرد که مهاجرت معکوس نماییم!و من از وقتی که اینو شنیدم به دلشوره افتادم و خدا خدا میکنم کار به آنجا نکشد نیست ما با ایشان رودرواسی داریم اگر خواهش بکنند که نمیشود روی ماهشان را زمین انداخت از طرفی هم از تهران نمیتوان دل کند خوب.قطعا یکی از دشوارترین مراحل زندگی تک تک ماها خواهد بود قرار گرفتن در این دوراهی.(یه دل میگه برم برم یه دلم میگه نرم نرم...)

ومن باز با خود فکر کردم که ای کاش زودتر به این فکر افتاده بودند.چرا؟زودتری که گفتم یعنی قبل از بازگشت آحاد ملت از سفرهای نوروزی.در این صورت خیلی کارها میشد انجام داد که کار به خواهش فرد دوم مملکت نکشد.مثلا میشد درهای ایران رو بست و این افرادی رو که بلاد کفر رو برای سفر انتخاب کردند دیگه به کشور راه نداد.بدین ترتیب با یه تیر دو نشون زده بودیم و یه غربال گری اعتقادی هم انجام شده بود و کار پلیس زحمتکش امنیت اجتماعی هم کاهش می یافت.لابد از اونجا کلی مانتو کوتاه تنگ هم سوغاتی آوردن دیگه.آخه اون وطن فروشی که بلند شده رفته ارمنستان کنسرت یه عده بیوطن دیگه، به چه دردی میخوره؟همون بمونه اونجا با لیلا فروهر محشور بشه بهتره.والا!

اصلا میشد همشونو با توپولف بفرستیم که دیگه با خیال راحت از صحنه روزگار محو بشن که بعدا هم نخوان از ناف لس آنجلس ایران ایران کنن و دردسر ساز بشن برامون.اموالشونم به نفع حکومت مصادره میکردیم و بعدها میشد مثلا به بسیجیان فعال هدیه دادشون.

حالا اونا هیچی همین عزیزانی که سفرهای استانی داشتن خوب لابد اونجایی که رفتن رو دوست داشتن که برای سفر انتخاب کردن دیگه.خوب ما هم دیگه تهران راهشون نمیدادیم .البته لوازم شخصی اینهارو مثل مسواک و حوله و شونشونو میفرستادیم به همون دیار براشون که کارمون غیربهداشتی هم نباشه.

حالا یه پیشنهاد درست ودرمون که میدونم تا حالا به ذهن هیچ مسئولی نرسیده.میگم خوب اگه تو ده ما کار بود که همه پسرای مش سلطانعلی دست ایالات محترمه رو نمیگرفتن بیان حواشی تهران آوارگی.برین اون بی پدری رو که میگن وام گرفته بره تو ده ما کارخونه بزنه بعد مثل ای کیوسان مغزش جرقه زده که خوب چه کاریه میرم شهرک غرب زمین میخرم به جاش مگه مغز خر خوردم بزنم تو کار تولیدو گیرش بیاریدو ازش خواهش کنید زمیناشو بفروشه برگرده اونجا کارخونه بزنه تا ده بیشتر ازین خالی نشه.منم به پسرای سلطانعلی خبر میدم برگردن خوبه؟

این دوستای ما چه گناهی کردن که چهار سال تهران درس خوندن و حالا برگشتن شهرشون خدمت کنن به مملکت اما یه سوال منطقی دارن.مگه تو فشم یا رستم آباد چند تا کلهم اجمعین موقعیت کاری وجود داره که یکیش نصیب اینها بشه؟تا حالا سوال ازین بامنطق تر دیده بودین تو عمرتون؟اونجاها هم اگه ایجاد اشتغال کنید این طفلکیا دوباره آواره غربت اینجا نمیشن.دستتون درد نکنه.

کارهای دیگه ای هم میشه کرد.مثلا همین فشار تورم خیلی هارو از اینجا فراری میده و عده ای رو هم از گرسنگی میفرسته بهشت زهرا .این هدفمندی یارانه ها هم فکرکنم خوب چیزی باشه در راستای خالی کردن تهران اگه این مجلس انقدر گیر نده بهش و عملیش کنن.

یا اینکه اگه یه ذره دیگه هم از آزادی بیان و آزادیهای دیگه کاسته بشه حتما عده کثیری سر به کوه و دشت وبیابون خواهند گذاشت.

این مدارک دانشجوهای خیره سر رو هم اگه کار ترجمه و بقیه کارهای اداریش رو زودتر انجام بدیم خیلی خوبه.اینا که دارن میرن خودشون فرار بی مغزها میشن هرچی زودتر بهتر.تا حالا مگه سودی هم برای این نظام مقدس داشتن بچه مزلف های قرتی دردسرساز!

طرح بومی گزینی هم خوب چیزی بود به نظر من چرا ازشهرستان باید بلند شن بیان تهران که حالا بعدش زبونشونم دراز بشه کار و زندگی بخوان اینجا ازمون؟همون در کنار اقوام بمونن تو ولایتشون و ندونن امکانات یعنی چی اصلا خیلی بهتره.





   الف ،   .89/02/18
همه تان بيماريد
بيمارتان كرده اند

اگر بين شما كسي سالم پيدا شود او هم به زودي بيمار خواهد شد
هم رنگ شما مي شود



حيف از ايران من
حيف از اين بهار
حيف از آن پاييز
حيف از اين خاك

حيف از خاك ايران ؛ كه مرماني اين چنين برآن پا نهند

به كجا بايد رفت؟
وقتي ايران من اينجاست، ايران من تنهاست

من ميمانم حتي اگر من نيز بيمار شوم........

ايران ؛ من به خاطر تو مي مانم
و از غم تو مي ميرم
برخاك پاكت بوسه خواهم زد و براي آباداني آن تا پاي جان مي ايستم
درست بين همين بيماران رواني...............




   محمد ابراهيم باقريان ،   قم89/02/18
شما عیب جویید یا عیب زدا ؟!

بین عیب جویی و عیب زدایی تفاوت زیادی است عیب جویی به انگیزه تحقیر و کوچک شمردن است و عیب زدایی به قصد خیرخواهی و اصلاح
دستگاه سى‌تى‌اسکن کارش این است که عیب‌ها و نقص‌ها و مشکلات مغزى را برملا کرده و آشکار مى‌کند. حال، بعضى‌ها هم درست مثل دستگاه سى‌تى اسکن عمل مى‌کنند؛ تا شما را مى‌بینند، تمام معایب و نواقص و زیر و بم شما را رو کرده و بیرون مى‌کشند و از طریق پیامک‌ها و وبلاگ‌ها به گوش این و آن مى‌رسانند. عیبجویی و سرزنش کردن یکی از عاداتیست که امروزه شیوعش مثل آنفولانزای نوع (آ )شده ودر محیطهای مختلف کاری ، جمع دوستان و خانواده و.... اثرات خودش را می گذارد.

جستجوی عيبها و لغزشهای مردم و آشكار كردن آنها ، بی شك ناشی از دشمنی و حسد است ، و گاه در وجود انسان حالت و صفت زشتی پديد می آيد كه از آشكار شدن عيب ديگران ، احساس رضايت و خوشنودی می كند ، هر چند كه از روی عداوت و كينه نباشد.

عيب جويي با هرانگيزه اي صورت گرفته باشد در نتايج شوم و وخيم آن تأثيري ندارد. بدگويي و غرض ورزي و عيب ديگران را نقل كردن صفا و صميميت را از بين مي برد. دوستي و صداقت را به بي مهري و گاهي دشمني بدل مي كند و به جو اخوت و برادري لطمه جبران ناپذيري وارد مي سازد ؛مخصوصا وقتی این آفت دامنگیر فضای خانواده شود آثار سو آن دو چندان می شود . فلانی چرا اینطوری هست ؟ یا چرا آنطور نیست؟ ... در حالیکه شاید خود عیبجو مبتلا به همان درد باشد و از آن غافل باشد از این قبیل افراد به ((بدترین مردم)) یا (( شر الناس)) یاد شده . مولا علی (ع) می فرمایند:
شَرُّ النَّاسِ مَن كَانَ مُتَتَبِّعًا لِعُيُوبِ النَّاسِ عُمْيًا لِمَعَايِبِهِ1 بدترين مردم كسی است كه عيوب مردم را دنبال كند و عيوب خود را نبيند .

بزرگترین عیب آن است که دیگری را به عیبی که مانند آن در توست ملامت کنی ؛امام باقر (ع) دراين مورد مي فرمايد: بزرگترين عيب براي انسان اين است كه عيب ديگران را با كنجكاوي به دست آورد، حال آن كه خود نيز همان عيب را داشته باشد ولي آن را حس نكند.

عالمی فرموده :
يُبصِرُ أَحَدُكُمْ القَذَاةَ فِي عَينِ أَخِيهِ وَيَدَعُ الجِذْعَ فِي عَينِهِ.

بعضی از شـما خاری را در چشم برادر خود می بينيد ، ولی شاخه درختی را در چشم خود نمی بينيد

در وصف پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آمده است: او هیچگاه عیب‌جویى نمى‌کرد، چون این فرمول را به خوبى دریافته بود که: مَنْ عابَ عِیْبَ ،هر کسى عیب دیگران را برملا کند، عیب‌هاى خودش برملا مى‌شود،

البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که بین عیب جویی و عیب زدایی تفاوت زیادی است عیب جویی به انگیزه تحقیر و کوچک شمردن است و عیب زدایی به قصد خیرخواهی و اصلاح ؛ اولی با انگیزه دشمنی و خصومت و دومی با انگیزه دلسوزی و نصیحت توأم است اولی مذموم و نکوهیده ولی دومی تر آن مذموم وخیانت به شمار می آید
مَنْ رَأَی أَخَاهُ عَلَی أَمْرٍ يَكْرَهُهُ فَلَمْ يَرُدَّهُ عَنْهُ وَهُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَقَدْ خَانَهُ 2.


كسی كه برادر دينی خود را ، گرفتار عمل ناپسندی می بيند و می تواند او را از اين كار باز دارد ، اگر چنين نكند ، به او خيانت ورزيده است



وآن احادیث نظیر " المومن مراة المومن " مربوط به همین عیب زدایی است.

امام حسن عسگری (ع) فرمود : « کسی که برادر دینی خود را در پنهان پند دهد زینت بخش او شده است ، اما اگر در برابر دیگران نصیحتش کند موجب سرشکستگی او می شود . » 3

نصیحت در نهانی بهتر آید
گره از جان و بند از دل گشاید

-----------------------------------------
1.غرر الحكم ص421.

.2بحار الانوار ج71 ص190

3.« تحف العقول / ص 368»



   الف ،   .89/02/18
تا امروز كه عيب زدا نبودم و فقط عيب جويي كردم

هرچند كه در كلام وحي ، امر به معروف و نهي از منكر ؛ كاري پسنديده است
اما در ايران امروز، اين امر مثل ياسين خواندن به گوش خر مي ماند

به راستي گاهي در انسان بودن برخي به شك مي افتم!!!!!!!!

همانند مورچه ها، خانه هايشان را پر مي كنند گويي كه قرار است قحطي بيايد
همانند گوسفندان ، از يك ديگر تقليد مي كنند
همانند گاو به وسط اتوبان مي آيند
همانند ميمون به مسخره كردن يكديگر از خودشان تا رييس جمهورشان مي پردازند
همانند خر، در خيابان ها با هم تصادف مي كنند
و درست مثل هزاران حيوان ديگر ، به قول خودشان زندگي مي كنند!!!



   نیما بامدادان ،   تهران91/01/06
آقای یزدان پناه سلام

آیا شما می دانید کتاب سازگاری ایرانی را چگونه می شود تهیه کرد؟ اگر بتوانید کمکم کنید بینهایت سپاسگزار شما خواهم شد.



   . ،   dbnj.com.91/03/23
با سلام
بنظرم بهترین راه برای دست یابی به این کتاب جستجو در اینترنت باشد.



   Jorge ،   kQFQXEyEmmcsHr91/07/21
That's a smart answer to a difficult qesution.



   oabxqf ،   NUrtqlIvbREucG91/07/22
upkEap , [url=http://ztwjpfvxfccd.com/]ztwjpfvxfccd[/url], [link=http://fauxoxfrkifj.com/]fauxoxfrkifj[/link], http://rqlbigqjwrzf.com/



   zxojtmml ،   OsSzzWkMo91/07/24
XroPl6 , [url=http://twhelisvaubl.com/]twhelisvaubl[/url], [link=http://vujnbuaiftim.com/]vujnbuaiftim[/link], http://nxudswpthnxw.com/



 
ثبت نظر
نام :  
شهر :  
ایمیل :    
   
کد امنیتی :
تایپ کد امنیتی :    
 
 
وبلاگ  |  زندگینامه  |  پیشینه کاری   |  پروژه کیش   |  دیدگاهها   |  فعالیتهای فرهنگی اجتماعی   وب سایت   لینک ها
© 2009 YazdanPanah.com       Hosted by CyberPersia.com